پری ها ، دلنوشته های یک دختر دلنوشته هایی برای زنان و دختران ، اشعار عاشقانه و مطالبی برای دختران
![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
|
|
خوردن یه چایی داغ در یک بعداز ظهر پاییزی که تازه خوابتم گرفته کلی می چسبه. اونم بعداز ظهر شنبه ای که فرداش تعطیله امروز سرکار با وجودی که بین تعطیلی بود ولی سرمون شلوغ بود الان دیگه خلوت شده و کارها هم سبک تر . پاییز امسال خیلی غریب بود همیشه وقتی پاییز می اومد
با دوستام کلی برنامه برای تفریح و گشت و گزار داشتیم، چقدر جاده چالوس این وقت سال دلربا می شد. با اون درختهای پر از برگهای رنگی رنگیش ، مثل یه توری که روی سرو صورتتو می پوشونه ، زیبا بود. یادش بخیر. نشستن کنار رودخونه وقتی هوا خیلی خنکه رو به سردی هستش و پیچیده
شدن لای شال و لباس گرم ،چشمک زدن خورشید از لابه لای برگهای درختها و صدای رودخونه چقدر دلنشین بود .یه لیوان چایی چقدر حال ادمو جا می اورد. چه خاطره دوری، انگار برای سالها پیش بود. دلم برای اون روزها به اندازه انگشت کوچک پای مورچه تنگ شده .
روزهایی که خنده هامان از ته دل بود خوشی هامان ماندنی بود کی دوباره می شود به ان روزها برگشت؟ کی دوباره می شود از ته دل خندید ؟ کی دوباره می شود ؟ نمی دانم... فقط امیدوارم به زودی؛ روزی بیاید که حسرت خاطرات گذشته برایمان باقی نماند نظرات شما عزیزان: برچسبها: پایئزچای تعطیلی برگ جنگلحسرت خاطره [ شنبه 3 آبان 1399
] [ ] [ پری ها ]
|
[ سایت پول یابی : کارآفرینی , کسب درآمد خانگی , بازاریابی ] [ Weblog Themes By : poolyabi]
| |